میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد ....
پشت این چشم ها
ابرها درگیرند
و مــن ....
کنار خنده هایت می مانم
در این دقایق دلــتــنــگــی ....
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم ،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت ....
غصه هم می گذرد ،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ....
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز ....!!!!!
بعضی از آدم ها
با رفتنشان درسی به ما می دهند
که اگر می ماندند، هرگز آن را نمی آموختیم !
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
نمره وبلاگ؟
پیوندهای روزانه
آمار سایت
کدهای اختصاصی