مادرا زود پير نميشن،
ما يادمون ميره
نگاهشون كنيم...
مادرا زود پير نميشن،
ما يادمون ميره
نگاهشون كنيم...
همه چیز از هیچ شروع شد
من به هیچ شعری ایمان نداشتم
تو به هیچ خدایی !
نگاه کن
خنده دار نیست ؟
یک هیچ ما را به کجا رسانده است!
من شاعری می کنم
تو خدایی ...
نگاه گرمت...
زیر آفتاب سوزان تابستان
ونسیم ملایمی که
صورتم را نوازش می دهد .
مرا به خلسه می برد.
چشم هایم را می بستم و
می شمردم تا صد
برو!
قایم شو
تو را از رد پاهایت بر ساحل
و از مسیر نگاه لاک پشت ها
پیدا می کردم
چشم هایم را می بندم و
می شمارم تا صد
برو!
قایم شو
تو را از رد پاهایت بر دریا
و از مسیر نگاه دُرناها
پیدا خواهم کرد
گاه آدم، خود آدم، عشق است ....
بودنش عشق است ....
رفتن و نگاه کردنش عشق است ....
دست و قلبش عشق است ....
در تو عشق می جوشد، بی آنکه ردش را بشناسی ....
بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده ...
شاید نخواهی هم ....
شاید هم بخواهی و ندانی .نتوانی که بدانی ....
عشق ،گاهی همان یاد کمرنگ سلوچ است
و دست های به گِل آلوده ی تو که دیواری را سفید می کنند ....
در جوشن کبیر یک عبارتی هست که میگوییم:
" یا کریم الصفح "
معناش خیلی جالبه: یک وقتی یک کسی تورو میبخشه اما یادش نمیره که
فلان خطا رو کردی وهمیشه یک جوری نگات میکنه که
تو میفهمی هنوز یادش نرفته یک جورایی انگار
سابقه ی بدت رو مدام به یادت میاره....
ولی یک وقتی
یک کسی تورو میبخشه و یک طوری فراموش میکنه
انگار نه انگار تو خطایی رو مرتکب شدی
اصلا هم به روت نمیاره
به این نوع بخشش میگن
صفح....
و خدای ما اینگونه است....
کسی ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ
کـــه ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﻢ کسی ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻫﻢ....
ﺩﻧﺒﺎﻝ کسی ﻧﯿﺴﺖ ،
ﻭﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﮐﻪﺩﯾﮕﺮ کسی ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ
ﻭﻫﯿﭻ ﻧﮕﺎﻫــــی ﺩﻟـــــﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﻠﺮﺯﺍﻧﺪ
ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮐﻪ ﺳﻬﻞ ﺍﺳﺖ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺩﻧﯿــــﺎ هم ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ....
نگهم نیست به دنبال نگاهت ، الکی
مثلا رفته ز سر حال و هوایت ، الکی
به من اصلا چه که این ماه میایی یا نه
مثلا نیست به دل دلهره هایت ، الکی
هر شب از فرط خوشی اول شب می خوابم
مثلا غم نشده خاطره هایت ، الکی
در و دیوار هم از قصه ی تو با خبرند
مثلا نیست دلم اهل شکایت ، الکی
انقدر خوب و متینم که خدا می داند
نگرانت نشوم هر دو سه ساعت ، الکی
من به خوبی ها نگاه کردم و عوض شدم...
من به خوبی ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه اقرارهاست...
بزرگترین اقرارهاست!
دلم میخواهد خوب باشم
دلم میخواهد تو باشم وبرای همین راست می گویم
نگاه کن:
با من بمان.
"احمد شاملو "
نگـــــاه ِ روحـــت را که بشناسم....
چشمـــــــــآنت را نقاشــــــی خواهـــــــــم کرد......
تو چه میدانی که پس ِ هر نگه ِ ساده ی من ....
چه جنونی، چه نیازی ، چه غمــــــــی است ؟!
اخوان ثالث
پنجره ها کلافه شدند از نگاه منتظرم ....
اگر نمیایی پنجره ها را زجر ندهم ....
چشم هایم به جهنم ....!!!!
لایق تو کسی نیست جزآنکه:
تورا انتخاب میکند نه امتحان......
تورا نگاه میکند نه اینکه ببیند.....
توراحس میکند نه اینکه لمست کند....
تورا بسازد نه اینکه بسوزاند......
تورا بیاراید نه اینکه بیازارد..
تورا بخندد نه اینکه برنجاند.....
تورا دوست بداردو بداردو بدارد ....
ساده زندگی کن اما ساده عبور نکن از دنیایی که تنهایکبارتجربه اش میکنی!
ساده بازگرد،اما هرگزبرنگرد به دنیای کسیکه به زخم زدنت عادت کرده حتی اگر
شاهرگ حیاتت را در دستانش یافتی....
وبه یاد داشته باش :
هیچکس ارزش شکسته شدن ارزشهایت را ندارد....
"" گاهی خودت را زندگی کن ""
زندگی وزن نگاهی ست
که در خاطره ها می ماند . . .
(سهراب سپهری)
سر به هوا نیستــــم ....
امــــا
همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم ....
حال عجیبـــی ست
دیدن ِ همان آســــمان که
شاید " تـــو " ....
دقایقی پیش
به آن نگاه کـــرده ای ....!!!!
در سرزمین من همه
یا سنگ می فروشند ....
یا سنگ میزنند ....
یا سنگ می اندازند ....
یا سنگ دل اند ....
یا نگاهشان سنگین ....
مانده ام با این دل بلورین
اینجا چه میکنم ....؟؟؟؟!!!!
مثل باران چشم هایت دیدنی
شهر خاموش نگاهت دیدنی
زندگانی معنی لبخند توست
خنده هایت بی نهایت دیدنی
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند . . . .
تعداد صفحات : 2