این صدای
پای تو نیست...!
این صدای قلب من است
که بدنبالت
کوچه های انتظار را...
زیر قدم های
خسته...!
برای خواب زمستانی بیدار میکند...
این صدای
پای تو نیست...!
این صدای قلب من است
که بدنبالت
کوچه های انتظار را...
زیر قدم های
خسته...!
برای خواب زمستانی بیدار میکند...
بعد از نگاهت
با این عاشقانه های بی قرار
چه کنم؟
با این قرار های بی قراری
چه کنم؟
چیزی بگو
حرفی بپاش بر دهانِ این کوچه
که همهمه اش هر روز
زخمی تازه در دلم باز می کند
تنها باشی
دلتنگ باشی
آواره ی کوچه و خیابان باشی
وقتی به اولین زنی که
شبیهِ اوست میرسی،
نزدیک میشوی
بعد
پشت دستت را خو و و و و و ب داغ میکنی
دا ا ا ا ا ا غ...
این داستان هیچ دنباله ای ندارد...
بی تــــو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیــدار تـــــــو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عـــاشـــق دیـــوانه کــه بــــــودم !
فریدن مشیری