مرد زندانی . . .

          maryam 
            بازدید : 85
          دوشنبه 12 خرداد 1393
           نظرات (9)
        

مرد زندانی می خندید . . .

شاید به زندانی بودن خویش

شاید هم به آزاد بودن ما . . .

براستی زندان کدام سوی

میله هاست . . . ؟!

برچسب ها ارنستو،چه،گوارا ,

ارسال نظر برای این مطلب

	این نظر توسط تنهای بی سنگ صبور در تاریخ 1393/03/12 و 15:35 دقیقه ارسال شده است

			کپیش کردم پاسخ : کارت درسته مرکز فیلترینگ

	این نظر توسط تنهای بی سنگ صبور در تاریخ 1393/03/12 و 15:29 دقیقه ارسال شده است

			بسیار زیبا پاسخ : ممنان

	این نظر توسط maryam در تاریخ 1393/03/12 و 14:58 دقیقه ارسال شده است

			چه کسی میگوید که گرانی شده است؟؟ دوره ی ارزانی ست،دل ربودن ارزان،دل شکستن ارزان دوستی ارزان است دشمنی ها ارزان! چه شرافت ارزان،تن عریان ارزان! آبرو قیمت یک تکه نان،و دروغ از همه چیز ارزانتر قیمت عشق چقدر کم شده است وچه تخفیف بزرگی خورده قیمت هر انسان! .

	این نظر توسط maryam در تاریخ 1393/03/12 و 14:45 دقیقه ارسال شده است

			آلـــیــــس کـــجـــایـــی؟! بـــیـــا … ایـــنـــجـــا عــجــیـــب تــریــن ســـرزمــیــن دنـــیــاســت . . .

	این نظر توسط maryam در تاریخ 1393/03/12 و 14:39 دقیقه ارسال شده است

			نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد ! نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . . دست ِ قاضـــــــــی داد ! نباید بی تفاوت ! چتر ماتـــــــــــــــــم را . . . به دست ِ خیــــــــــــــــس باران داد ! کبوترها که جز پرواز ، آزادی نمی خواهند ! نباید در حصار میـــــــــــــله ها با دانه ی گنــــــدم . . . به او تعلیم مانـــــــــــدن داد

	این نظر توسط maryam در تاریخ 1393/03/12 و 14:33 دقیقه ارسال شده است

			بـه فـــقـر ِ احــسـاس ِ”انـــسـانیّـــت”دچــــار شــدیـــم ! نــسلی که دردش را ، کیـبـوردها .. پیامک ها .. و .. تـلفن هـــای ِ پـی در پـی مـی فهمـــنـد …

	این نظر توسط maryam در تاریخ 1393/03/12 و 14:25 دقیقه ارسال شده است

			ساده هستم ساده می بینم ساده می پندارم زندگی را نمیدانستم جرم می دانند سادگی را سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم ساده می مانم… ساده میمیرم… اما… ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …

	این نظر توسط maryam در تاریخ 1393/03/12 و 14:22 دقیقه ارسال شده است

			دلم اصرار دارد فریاد بزند؛ اما… من جلوی دهانش را می گیرم، وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد . . .

	این نظر توسط maryam در تاریخ 1393/03/12 و 14:19 دقیقه ارسال شده است

			همــه ی مـــا فقــط حســـرت بــی پــایــان یــــک اتفــــاق ســـاده ایـــم کــــه جهــــان را بـــی جهــــــت ، یــــک جــــور عجیبــــی جــــدی گرفتـــــه ایــــم … !